کاربردهای پرده سبز و آبی در سینما
*******************************
تاریخچه
در صنعت سینما، یک فرآیند پیچیده و وقت گیر بنام صفحه مات سیار پیش از ظهور ترکیب دیجیتال مورد استفاده قرار میگرفت. متد پرده آبی و travelling matte (صفحه مات سیار) در دهه 1930 در سینما رادیو RKO و دیگر استودیوها گسترش یافت و برای تولید جلوه های ویژه فیلم هایی همچون دزد بغداد (1940) مورد استفاده قرار گرفت.
در استودیو RKO، لینوود دان از travelling matte برای صحنه هایی مانند برف پاکن در فیلم "پرواز به ریو" استفاده کرد (1933).شهرت و اعتبار گسترش تکنیک پرده آبی را به لری باتلر نسبت داده اند؛ کسی که جایزه جلوه های ویژه اسکار را بخاطر فیلم دزد بغداد از آن خود کرد. او تکنیک پرده آبی و travelling matte را ابداع نمود تا به جلوههای بصری دست یابد که در سال 1940 بیسابقه بود. او همچنین اولین متخصص جلوه های ویژهای بود که این افکت ها را در تکنی کالر (سینمای رنگین) خلق نمود که آن زمان در آغاز راه خود بود.در سال 1950، آرتور ویدمر- کارمند سابق کمپانی برادران وارنر و پژوهشگر سابق کوداک- کار بر روی پروسه travelling matte فرابنفش را آغاز کرد.
او همچنین تکنیکهای پرده آبی را هم گسترش داد: یکی از اولین فیلمهایی که از این تکنیکها استفاده کرد، پیرمرد و دریا (1958) با بازی اسپنسر ترِیسی بود که در واقع اقتباسی بود از رمان ارنست همینگوی.ابتدا صحنه پسزمینه فیلمبرداری میشد و سپس بازیگر جلوی پرده آبی بازیاش را انجام میداد. قرار دادن نمای پسزمینه روی نمای پیشزمینه، تصویر شبح مانندی را روی پسزمینه آبی ایجاد میکرد. در این حال بازیگر باید از پرده آبی جدا شده و درون یک چاله مخصوص در صحنه پسزمینه قرار میگرفت. ابتدا نمای پرده آبی از طریق یک $$$$$ آبی دوباره فیلمبرداری میشد تا فقط پسزمینه مشخص باشد.
از یک فیلم مخصوص استفاده میشد که تصاویر را با نگاتیو سیاه و سفید بگیرد- یک پسزمینه سیاه با چالهای در وسط آن که به شکل سوژه درآمده بود. به این تکنیک female matte (صفحه مات ماده) میگویند. سپس نمای پرده آبی دوباره فیلمبرداری میشد، اما این بار از طریق یک $$$$$ قرمز و سبز تا فقط تصویر پیشزمینه در فیلم بیافتد و یک نمای سیاه روی پسزمینه بیحفاظ و شفاف خلق شود. این تکنیک تحت عنوان male matte (صفحه مات نر) مشهور است.سپس تصویر پسزمینه از طریق male matte، و نما از طریق female matte دوباره فیلمبرداری میشد. یک چاپگر نوری با دو پرژکتور، یک دوربین فیلمبرداری و یک پرتوشکن (دستگاهی که پرتو و شعاع نور را به دو نیم میکند) تصاویر را همزمان در یک فریم با یکدیگر ترکیب میکردند. این بخش از جریان کار میبایست به دقت کنترل شود تا از نبود خطوط سیاه اطمینان حاصل گردد.
در طول سالهای دهه 1980، ریز رایانه ها برای کنترل چاپگر نوری بکار میرفتند. در فیلم "امپراطور انتقام میگیرد"، ریچارد اِدلاند یک چاپگر نوری چهار گوشه ابداع کرد که علاوه بر تسریع قابل ملاحظه روند کار، در هزینهها نیز صرفه جویی میکرد. او برای این ابداع جالبش جایزه ویژه اسکار را دریافت کرد.اشکالی که به صفحات مات سیار سنتی وارد است، اینست که دوربینها تصاویری را که به هدف ترکیب شدن میگیرند، نمیتوانند براحتی به اصطلاح همگاه (مقارن) کنند. تا دهها سال، این نماهای مات ناچاراً بصورت "قفل شده" فیلمبرداری میشدند؛ به این ترتیب نه سوژه صفحه مات و نه پسزمینه به هیچ وجه نمی توانستند نمای دوربین خود را عوض کنند. بعدها، دوربین های کنترل حرکت که توسط رایانه زمان بندی میشدند، بخشی از این مشکل را حل کردند؛ به این شکل که هم پسزمینه و هم پیشزمینه میتوانست با یک حرکت دوربین فیلمبرداری شود."پترو واهوس" برای گسترش همین تکنیکها جایزه اسکار دریافت کرد. تکنیک او از این حقیقت بهره میجست که بیشتر چیزها در صحنههای دنیای واقعی دارای رنگی هستند که طیف آبی آن در شدت و تراکم شبیه به طیف سبز آن است. "زیگنو ریزینسکی" هم در پیشبرد فناوری پرده آبی نقش داشت.برای فیلم "سفر ستاره: نسل آینده"، فرآیند صفحه مات فرابنفش از سوی دان لی از CIS پیشنهاد و توسط گری هازل و گروه Image G اجرا شد. این فرآیند شامل یک پسزمینه نارنجی شبرنگ است که ایجاد صفحه مات را آسانتر میکند و به تیم جلوههای ویژه اجازه میدهد تا در یک چهارم وقتی که برای متدهای دیگر لازم است، افکتهایشان را تولید کنند.برخی فیلمها استفادههای فراوانی از کروماکی جهت اضافه کردن پس زمینههایی که کلاً بوسیله تصاویر رایانهای تولید میشوند، میکنند.
حتی اجراهایی که از برداشتهای مختلف گرفته میشود هم میتوانند با یکدیگر ترکیب شوند؛ با این کار میتوان از هر بازیگر بطور جداگانه فیلم گرفت و سپس در همان صحنه آنها را در کنار یکدیگر قرار داد. کروماکی به بازیگران این امکان را میدهد که بدون اینکه استودیو را ترک کنند، در هر موقعیتی ظاهر شوند.توسعه و گسترش رایانهها، ادغام نماهای ترکیبی با حرکت را حتی زمانی که از دوربینهای دستی استفاده میشود آسانتر ساخت. اکنون نقاط مرجع میتوانستند روی پسزمینههای رنگی قرار بگیرند. در مرحله پس از تولید، رایانه میتواند با استفاده از مرجعها، موقعیت پسزمینه را تشخیص داده و حرکت پیش زمینه را بخوبی منطبق کند. پیشرفتهای نوین در نرم افزارها و نیروهای رایانهای، نیاز استفاده از شبکهها یا نشانهای ردیابی را مرتفع ساخته است؛ نرم افزار کامپیوتری، حرکتهای مرتبط با پیکسلهای رنگی در مقابل پیکسلهای رنگی دیگر را تحلیل کرده و حرکت را مرتفع میسازد و بدین سان الگوریتم حرکت دوربین را ایجاد میکند.
این الگوریتم در نرم افزار ترکیبی مورد استفاده قرار گرفته و حرکت عناصر ترکیبی با صفحه متحرک پسزمینه را هماهنگ میکند.کارشناسان هواشناسی معمولاً در کنار صفحه نمایش از یک مونیتور تخصصی بهره میبرند تا بتوانند ببینند که دستشان را کجا گذاشته و کدام نقطه را نشان میدهند. یک تکنیک جدیدتر هم ابداع شده و آن به این صورت است که یک تصویر کمرنگ را بر روی صفحه نمایش میاندازند.
فرآیند
در تکنیک کروماکی سوژهها بوسیله پس زمینهای تک رنگ (یا طیف باریکی از چند رنگ) که معمولاً آبی یا سبز است، فیلمبرداری میشود؛ چراکه این رنگها بیشترین فاصله ممکن را با مایه رنگ پوست انسان دارند. ویدئوی پس زمینه، جایگزین قسمتهایی از ویدئو که با رنگ از پیش تعیین شده مطابقت دارند، میشود. این فرآیند "کیینگ" (keying) نامیده میشود.در حال حاضر رنگ سبز بیش از هر رنگ دیگری بعنوان پرده پشت صحنه یا پسزمینه استفاده میشود؛ چراکه حسگرهای تصویری در دوربینهای فیلمبرداری دیجیتال بیشترین حساسیت را به رنگ سبز نشان میدهند. دلیل این امر "الگوی بایر" است که پیکسلهای بیشتری را به شبکه سبز اختصاص داده و با تقلید از چشم انسان، حساسیت فزایندهای به رنگ سبز نشان میدهد. بنابراین، شبکه سبز دوربین کمترین نویز (پارازیت) را دارد و قادر است تمیزترین کلید، صفحه مات یا ماسک را تولید کند. بعلاوه به دلیل حساسیت بالا به رنگ سبز در حسگرهای تصویری، به نور کمتری برای روشن کردن رنگ سبز نیاز است. سبز روشن نیز بر پسزمینه آبی ارجح است؛ چراکه رنگ آبی ممکن است با رنگ چشم یا رنگ لباس مجری (مانند شلوار لی) یکی باشد.رنگ آبی قبل از آنکه کلید دیجیتال رایج شود، در فرآیند بصری مورد استفاده قرار میگرفت، اما نسبت به رنگ سبز به نور بیشتری برای روشن شدن احتیاج داشت. به هرحال، آبی در طیف بصری از قرمز که رنگ برجسته ای در پوست انسان است، دورتر است.مهمترین عامل در فرآیند کلید، جدایی رنگ از پیشزمینه (سوژه) و پسزمینه (صفحه نمایش) است. پرده آبی زمانی مورد استفاده قرار میگیرد که رنگ غالب سوژه سبز باشد؛ هرچند که دوربین بیشتر به رنگ سبز حساس است.در تلویزیون های رنگی آنالوگ، رنگ بوسیله ریزحاملهای کروما نسبت به یک نوسانگر مرجع نمایش داده میشود. کروماکی بواسطه قیاس فاز ویدئو و فازی که با رنگ از پیش تعیین شده مطابقت دارد، بدست میآید. ویدئوی پس زمینه متناوب، جایگزین قسمتهای درون فازیِ ویدئو میشود. در تلویزیون های رنگی دیجیتال، رنگ بوسیله سه عدد (قرمز، سبز، آبی) نمایش داده میشود. کروماکی بواسطه یک قیاس ساده عددی بین ویدئو و رنگ از پیش تعیین شده بدست میآید. اگر رنگ از پیش تعیین شده در نقطه خاصی بر روی صفحه نمایش (دقیقاً یا بطور تقریبی) هماهنگ شود، آنگاه ویدئوی پس زمینه متناوب جایگزین ویدئو در آن نقطه میشود.
پوشش سوژه
سوژه کروماکی نباید لباسهای شبیه به رنگ موجود در کروماکی بپوشد (مگر بصورت عمدی)، چراکه ممکن است ویدئوی پسزمینه جایگزین لباسهای سوژه شود. یکی از مواردی که ممکن است سوژه عمداً لباس همرنگ بپوشد، موقعی است که بازیگر قسمتی از بدنش را با لباس آبی پوشش میدهد تا در نمای نهایی نامرئی دیده شود. این تکنیک برای دستیابی به افکتهایی مانند آنچه در فیلم هری پاتر برای خلق افکت شنل نامرئی استفاده شد، بکار میرود. همچنین میتوان از بازیگر در مقابل پسزمینه کروماکی تصویربرداری کرده و سپس وی با افکت دیستورشن وارد نمای پس زمینه شود تا یک شنل نامرئی خلق شود که البته بطور نامحسوسی قابل تشخیص است.دشواریهای کار با صفحه آبی زمانی خود را نشان داد که بازیگر در یک صحنه خاص باید لباس آبی میپوشید؛ مانند لباس سنتی آبی سوپرمن. در فیلم مرد عنکبوتی (2002)، در صحنه هایی که مرد عنکبوتی و دیو سبز هر دو در هوا هستند، از مرد عنکبوتی میبایست جلوی پرده سبز و از دیو سبز در جلوی پرده آبی فیلمبرداری میشد، چراکه لباس مرد عنکبوتی قرمز و آبی و لباس دیو سبز کاملاً سبز بود. اگر از هردوی اینها جلوی یک صفحه تصویربرداری میشد، یکی از شخصیت ها تقریباً از نما حذف میشد.
پس زمینه
رنگ آبی معمولاً هم برای برنامه های زنده تلویزیونی (نقشه های هواشناسی) و هم جلوه های ویژه مورد استفاده قرار میگیرد، چراکه متمم رنگ پوست انسان است. دلیل دیگر استفاده از رنگ آبی اینست که لایه حساس آبی فیلم دارای ظریف ترین کریستال هاست و بنابراین بهترین کیفیت و کمترین برفک را بدنبال دارد (در مقایسه با لایه های سبز و قرمز). با این حال در دنیای دیجیتال، رنگ سبز مطلوب ترین رنگ است. رنگ سبز نه تنها از ارزش درخشندگی بیشتری نسبت به رنگ آبی برخوردار است، بلکه در فرمت های اولیه دیجیتال، شبکه سبز دو برابر شبکه آبی نمونه برداری میشد و کار با آنرا آسانتر میکرد. بهرحال انتخاب رنگ با نظر متخصصین جلوه های ویژه و با توجه به نیاز خاص هر پلان یا نما انجام میشود. در دهه گذشته، کاربرد رنگ سبز در جلوههای ویژه سینما بسیار مشهود و برجسته بود. همچنین، پسزمینههای سبز نسبت به آبی در تصویربرداریهایی که در فضای باز انجام میشد، ارجحیت داشت؛ چراکه ممکن بود رنگ آبی آسمان در فریم منعکس شده و در فرآیند کار تداخل ایجاد کند. هرچند که رنگهای سبز و آبی رایجترین رنگها در کروماکی هستند، اما هر رنگی میتواند در این فرآیند استفاده شود. رنگ قرمز معمولاً بخاطر اینکه در رنگدانههای پوست انسان عمومیت دارد، استفاده نمیشود؛ اما برای صحنههایی که انسان در آن تداخل ندارد، قابل استفاده است.تکنیک جدیدتری که اخیراً از آن بهره میگیرند، استفاده از پرده پس انعکاسی یا "رترو رفلکتیو" در پس زمینه به همراه دایرهای از LEDهای روشن گرداگرد لنزهای دوربین است. این تکنیک بجز همان LEDها، به نور دیگری برای روشن کردن پسزمینه احتیاج ندارد که بر خلاف نورافکنهای بزرگ دکور، فضا و نیروی بسیار کمتری را اشغال کرده و به کابل و دکلهای جاگیر هم نیازی ندارد. این پیشرفت همگام با ابداع LEDهای آبی در دهه 1990 حاصل شد که LEDهای سبز زمردی هم دستاورد همان ابتکار است.همچنین یک شکل دیگر از کلید رنگ وجود دارد که از طیف های رنگی استفاده میکند که چشم انسان قادر به دیدن آنها نیست. این فناوری که ترمو کلید نام دارد، از نور مادون قرمز بعنوان کلید رنگ استفاده میکند و در طول مرحله پسفرآیندی، موجودیت خود را حفظ کرده و جایش را به تصویر پسزمینه نمیدهد.
نورپردازی یکدست
بزرگترین مشکل در موقع کار با پرده آبی یا پرده سبز، نورپردازی یکدست و جلوگیری از ایجاد سایه است؛ چراکه بهترین حالت ممکن، داشتن یک طیف رنگی محدود و کوچک است. سایه در واقع خودش را به شکل یک رنگ تیره تر به دوربین نشان میداده و ممکن است برای جایگزینی ثبت نشود. این مشکل گاهی اوقات در پخش برنامههای زنده یا کم هزینه خود را نشان میدهد، بطوریکه خطاها بصورت دستی قابل تصحیح نیستند. ابزاری که استفاده میشود در کیفیت و نورپردازی یکدست مؤثر است. ابزار براق و درخشنده موفقیت بسیار کمتری نسبت به ابزار و وسائل کمرنگ دارند. یک سطح براق، نقاطی که نور را منعکس میکنند روشن و بقیه نقاط را تاریک نشان میدهد. اما یک سطح مات نور منعکس شده را پخش میکند و طیف یکدستتری از رنگها را نشان میدهد. برای داشتن تمیزترین تصویر از پرده سبز، ضروری است که بین سوژه و پرده سبز تفاوت مشهودی ایجاد کنید. جهت متفاوت نشان دادن سوژه و پرده سبز، میتوانید از یک اختلاف دو کلیدی استفاده کنید؛ حال چه پرده سبز را دو کلید بالاتر از سوژه قرار دهید، چه برعکس.گاهی اوقات یک سایه میتواند برای خلق جلوه های ویژه مورد استفاده قرار بگیرد. بخش هایی از پرده سبز/آبی که روی آنها سایه افتاده است، میتواند با نسخه تیره تری از تصویر ویدئویی پس زمینه دلخواه جایگزین شده و آنرا شبیه به بازیگری که نقش سایه را در پسزمینه بازی میکند، دربیاورد.
منبع:suzheh.blogfa.com
ترجمه شده در:Real Dream Studio